دعوا سر لحاف ملا بود...

ساخت وبلاگ

پاسخ جالب...

زاهدی کیسه ای گندم نزد آسیابان برد.

آسیابان گندم او را در کنار سایر کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند.

 زاهد گفت: «اگر گندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم الاغت سنگ بشود».
 
آسیابان گفت: «تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندمت آرد بشود.»  

دعوا سر لحاف ملا بود......
ما را در سایت دعوا سر لحاف ملا بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seyedhamidreza123 بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 15:56

در قديم فاصله شهرها از هم دور بود و مسافرت از شهري به شهر ديگر ، روزها و ماهها طول مي كشيد . در آن روزها مسافرت كردن همراه با خطر بود . خطر گمشدن ، گرسنگي و تشنگي ، و دزداني كه در كمين مسافران بودند . به اين دزدان ، راهزن مي گفتند كه دعوا سر لحاف ملا بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دعوا سر لحاف ملا بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seyedhamidreza123 بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 15:56

دوستي خاله خرسه... يكي بود يكي نبود غير از خدا هيچكس نبود . پيرمردي در دهي دور در باغ بزرگي زندگي مي كرد . اين پيرمرداز مال دنيا همه چيز داشت ولي خيلي تنها بود ،‌ چون در كودكي پدر و مادرش از دنيا رفته بود و خواهر و برادري ند دعوا سر لحاف ملا بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دعوا سر لحاف ملا بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seyedhamidreza123 بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 15:56

حضرت موسي...

 

مردی به موسی گفت:

تو می گویی در اثر گناه قلب آدمی سیاه می شود، پس چرا من هر اندازه گناه می کنم قلبم سیاه نمی شود؟

موسی گفت:

سیاهی و تیرگی دل از این بالاتر چیست که سیاهی و تیرگی قلب خود را درک نمی کنی!

دعوا سر لحاف ملا بود......
ما را در سایت دعوا سر لحاف ملا بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seyedhamidreza123 بازدید : 93 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 15:56

تغيير نظر... حضرت عیسی (علیه السلام) را دیدند که از خانه زن فاجره ای بیرون می آید. گفتند: یا روح الله! این خانه جای تو نیست! چطور به این خانه رفتی؟گفت: شب بیرون آمدم، تا به کوه روم و مناجات کنم، راه را بر ما پوشانیدند و ما به خانه این زن افتادیم.در دعوا سر لحاف ملا بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دعوا سر لحاف ملا بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seyedhamidreza123 بازدید : 107 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 15:56

دعوا سر لحاف ملا بود...   در يك شب زمستاني سرد ، ملا  در رختخواش خوابيده بود كه يكباره صداي غوغا از كوچه بلند شد . زن ملا به او گفت كه بيرون برود و ببيند كه چه خبر است . ملا گفت : به ما چه ، بگير بخواب. زنش گفت : يعني چه كه به دعوا سر لحاف ملا بود......ادامه مطلب
ما را در سایت دعوا سر لحاف ملا بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : seyedhamidreza123 بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1396 ساعت: 15:56